یک لیوان شیر پسرک با وجودی که فقیر بود، از راه دست فروشی امرار معاش میکرد تا بتواند برای ادامه تحصیل خود پول جمع کند. آخر شب فرا رسیده بود و او هیچ نفروخته بود، بشدت گرسنه بود و نمیدانست چگونه خود را سیر کند. فشار گرسنگی او را بی طاقت کرده بود، ناچار زنگ […]