داستان جالب جغد کوچولو و حضرت سلیمان

حضرت سلیمان وجغد کوچولو روزی بود، روزگاری بود. حضرت سلیمان که فرمانروای تمام جانوران بود، با زنی ازدواج کرد. روزی این زن به حضرت سلیمان گفت: «یک قالیچه‌ی قشنگ و یک رختخواب نرم از پر پرنده‌ها برایم درست کن». در آن زمان جانوران هم می‌توانستند صحبت کنند. خوب حضرت سلیمان پیغامی برای پرنده‌ها فرستاد و […]