آلبرت اینشتین
آلبرت اینشتین در کودکی بهعنوان کسی که دیر یاد میگیرد و خوانشپریشی دارد، شناخته میشد. او خجالتی و ساکت بود. در دوسالگی زبان باز کرد و آنچه را میخواست بگوید تکرار میکرد؛ کاری که از دید برخی از مردم نشانهای از حماقت محسوب میشد. او حتی بعد از اینکه مدرسه را شروع کرد، کُند صحبت میکرد. به دلیل این الگوهای سخن گفتن، معلمان اینشتین معتقد بودند که او خیلی کند یاد میگیرد.آنها تصور میکردند که او از نظر اجتماعی هم کُند است، زیرا بهجای بازی با کودکان دیگر، از تنها بودن و حل جدولهای تصویری و بازی با یک موتور بخار که عمویش به او داده بود، لذت میبرد. والدین اینشتین هنگامی که او پنج ساله بود معلمی خصوصی برایش استخدام کردند اما معلم خصوصی مدتی بعد استعفا کرد، چون معتقد بود دانشآموزش طغیانهای خشم دارد.اینشتین ناامید بود چون همه آموزگاران و معلمهای خصوصیاش میخواستند او مطالب را به خاطر بسپارد و بر یادگیری عادتی تمرکز کند و هیچ فرصتی برای بررسی آنچه واقعا برایش جذاب بود، به او نمیدادند.او در نُه سالگی به دبیرستان رفت که در آنجا فقط سهچهار ساعت در هفته ریاضی و علوم یاد میگرفت؛ درسهایی که اینشتین در آنها عالی بود. در باقی مواقع، او لاتین و یونانی میخواند. کمکم به برخی از نظریاتی که به او آموخته شده بود، شک کرد و در مورد آنها بحث میکرد، که معلمانش این رفتار را بیاحترامی به خودشان و به چالش کشیدن اقتدارشان تلقی کردند.فقط در خانه بود که اینشتین توانست آنچه را میخواست یاد بگیرد. عمویش به او جبر و فرضیه فیثاغورث را آموخت. یک دانشجوی پزشکی از آشنایان خانوادهاش به او مجموعهای کتاب ریاضی داد و آنها در مورد ریاضیات و فلسفه بحث کردند. بالاخره زمانی که او مطالعه فیزیک در مدرسه را شروع کرد، از قبل مفاهیمی را که در درس بیان میشد، خوانده بود و به آنچه معلم مجبور بود بگوید، علاقهای نداشت. عاقبت از او خواستند یا آن دبیرستان را ترک کند یا کلاً ترک تحصیل کند.او در حالی که واحدهای ریاضی و علوم را گذرانده و در دروس عمومی رد شده بود، برای ورود به دانشگاه پلیتکنیک زوریخ در سوئیس درخواست داد اما در عوض به مدرسه کانتونال رفت که در آنجا به شکوفایی رسید، چون در فعالیتهای عملی و تفکر ادراکی شرکت میکرد.او مجدد برای مدرسه پلیتکنیک زوریخ تقاضا داد و پذیرفته شد. در آنجا هم از او انتظار داشتند مطالب را حفظ کند و اینشتین دوباره به خرد مرسوم حاکم بر دانشگاه شک کرد. سر کلاسها نمیرفت و فقط چون دوستش یادداشتهای خوبی برمیداشت که او میتوانست آنها را مطالعه کند، توانست از پس امتحانها بربیاید.اولین شغل او در اداره ثبت اختراعات سوئیس بود و در مورد ارزش درخواستهای حق انحصاری که به درک فیزیکی نیاز داشت، قضاوت میکرد. درنهایت مدرک دکترای خود را گرفت. در سیوسهسالگی، بعد از اینکه فهمید نازیها در آلمان او را هدف گرفتهاند، به آمریکا رفت و سمتی را در مؤسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون به دست آورد.او فرضیه عمومی نسبیت در فیزیک را توسعه داد و فرمول E=mc2 را نوشت که رابطه بین جرم و انرژی را توضیح میدهد. سال ۱۹۲۱ برای کشف قانون تأثیر فوتوالکتریک به دریافت جایزه نوبل نائل آمد.سال ۱۹۴۶ به تأسیس «کمیته اضطراری دانشمندان اتمی» کمک کرد که در تلاش بود بمب اتمی را کنترل کند. بهعلاوه، او فعالانه برای حقوق بشر در آمریکا مبارزه میکرد. او بیش از سیصد مقاله علمی و بیش از صدوپنجاه اثر غیرعلمی منتشر کرد